سلام.
مرسسسسسي زياداز اينكه بهم سر ميزنيد.
امروز رو يه ماجراي جالب از عروسي براتون بگم .
بعد از اتمام عروسي اينجا رسمه عروس و داماد ميرن يه جايي سبز براي عكس و فيلم . من و دختراي فاميل سريع با همون لباس عروسي كه تنمون بود راه ميوفتيم ميريم دنبالشون به چشمام هم يه عينك ناز ميزنم كه تو اون سرما كسي نميزنه بيشتر جنبه زيبايي داره .هيچي ديگه با سرعت بالا تو جاده كه به ماشين عروس برسيم حالا بنزين تمام ميكنيم ميريم بنزين ميزنيم خوب باز هم گازش رو ميگيريم ميريم حالا هي زنگ ميزنيم بهشون كه كجان اونام ميگه جلوي شما .هر چي ميان بر بود رفتيم تا بهشون برسيم فكر كن چند تا دختر تو جاده كوهستاني بريم كه تا حالا نرفتيم حتي وسط را يعني بالاي يه شيب تند ماشين خاموش كرديم . به هر قيمتي بود خودمون رو رسونديم بهشون كه چي /؟ هيچي دو دقيقه خوشي كني .ما رفتيم هيچ كي نيومده بود تازه داشتند ميومدن فاميلا . پسر همسايه وقتي من رو ديد گفت واي چه جوري اومدي واقعا كه بچه محل مايي .حالا بماند چشم همه درومد از اين رالي من .موقع برگشت هم جاتون خالي سر پاييني بود من ميگم سر پايين تو اصلا تصور نكن . ديدم نميشه شايد سكته كنم زدم كنار از دوستاي برادرم كمك خواستم كه تا پايين ما رو بياره.
حالا بعد چند روز داداش و زن داداش گرامي ميگن توي پمپ بنزين ما رو ديديد چرا پشت ما نيامديد .فعلا من تو كما هستم
نظرات شما عزیزان:
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان خط خطی های دوست داشتنی و آدرس ariana002.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 28
بازدید هفته : 247
بازدید ماه : 134
بازدید کل : 95564
تعداد مطالب : 353
تعداد نظرات : 165
تعداد آنلاین : 1